اوریون
شگفت انگیزتر اسطوره ژتان زیبا اوریون زمین زاد پوزئیدون و غولی است که همانند اطلس Atlas و بریاروس Briareus (بریاره) بر دریا راه میرود. به روایتی اوریون به خواست خدایان و پوزئیدون بی واسطه مادری و با شاشیدن
نویسنده: جان پین سنت
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
شگفت انگیزتر اسطوره ژتان زیبا اوریون زمین زاد پوزئیدون و غولی است که همانند اطلس Atlas و بریاروس Briareus (بریاره) بر دریا راه میرود. به روایتی اوریون به خواست خدایان و پوزئیدون بی واسطه مادری و با شاشیدن بر پوستی و نه ماه مدفون کردن پوست در زیر زمین زاده می شودو این روایت مصداق اتیمولوژی عامیانه از واژه اورین Urine به معنی ادرار و تا حدی همپای اوریون Orion از نظر تلفظی است. بدین روایت اوریون پس از بالیدن شکارچی توانمند بئوشیه (بئوسی) و همسر او پومه گرنیت Pomegranate (انار) نام دارد. پومه گرنیت به سبب رقابت با هرا به هادس فرستاده میشود و بدین دلیل شاید نوعی پرسفونه بومی است.
در روایتی اوریون به کیوس Chios میرود و در کیوس دختر اونوپیون Oenophion به معنی شرابخوار [پسر آریان و دیونیرزس یا آریان و تزه] را از پدر خواستاری میکند و اونوپیون که نمیخواهد خود را بدو دهد اوریون را از شراب مدهوش؛ و شاید به دلیل همبستری با دختر قبل از ازدواج؛ کور میکند پس از این ماجرا اوریون به لمنوس Lemnos میرود و پسر بچهای کوتاه قد را از کارگاه هفائیستوس میرباید که به روایتی هفائیستوس خود این پسر بچه را بدو میدهد. اوریون پسر بچه را بر دوش خود مینشاند و از او میخواهد او را به جانب خاستگاه خورشید هدایت کند و در این مسیر بینایی چشمان خود را باز مییابد اوریون پس از بازیافت بینائی شتابان برای گرفتن انتقام به کیوس باز میگردد و اونوپیون از جنگ او میگریزد و در اتاقی که هفائیستوس برای وی در زیر زمین میسازد نهان میشود. پس از این ماجرا داون Dawn خدابانوی شبگیر عاشق اوریون میشود و او را به دلوس میکشاند و در آنجا آرتمیس او را با زوبین میکشد، و به روایتی اوریون عاشق آرتمیس یا یکی از نمفهای او میشود و بدین دلیل آرتمیس او را میکشد [در این روایت اوریون سودای آرتمیس را در جان میپرورد و عقربی که از جانب آرتمیس مامور است پاشنه پای اوریون را نیش میزند و به پاس این خدمت عقرب به صورت فلکی عقرب تبدیل میشود و اوریون نیز چنین پایانی مییابد و هم بدین دلیل است که صورت فلکی اوریون همیشه در حال فرار از صورت فلکی عقرب است.]
توضیح عکس: صورت فلکی اوریون و صورت فلکی عقرب.
در این روایتها اجزاء آیینی بسیاری وجود دارد و بسیاری از این اجزاء با اسطورههای دیگر ترکیب میشوند. کور کردن فردی در این روایتها جانشین ادیبانهای برای اخته کردن است و این شاید از آن جاست که اوریون سیمای مردانه مراسم باروری و همسر او در این مراسم شاید آرتمیس است. از سوی دیگر غولی که از دریا میگذرد با طلوع خورشید و اسطورههای جانشینی پیوند دارد.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
در روایتی اوریون به کیوس Chios میرود و در کیوس دختر اونوپیون Oenophion به معنی شرابخوار [پسر آریان و دیونیرزس یا آریان و تزه] را از پدر خواستاری میکند و اونوپیون که نمیخواهد خود را بدو دهد اوریون را از شراب مدهوش؛ و شاید به دلیل همبستری با دختر قبل از ازدواج؛ کور میکند پس از این ماجرا اوریون به لمنوس Lemnos میرود و پسر بچهای کوتاه قد را از کارگاه هفائیستوس میرباید که به روایتی هفائیستوس خود این پسر بچه را بدو میدهد. اوریون پسر بچه را بر دوش خود مینشاند و از او میخواهد او را به جانب خاستگاه خورشید هدایت کند و در این مسیر بینایی چشمان خود را باز مییابد اوریون پس از بازیافت بینائی شتابان برای گرفتن انتقام به کیوس باز میگردد و اونوپیون از جنگ او میگریزد و در اتاقی که هفائیستوس برای وی در زیر زمین میسازد نهان میشود. پس از این ماجرا داون Dawn خدابانوی شبگیر عاشق اوریون میشود و او را به دلوس میکشاند و در آنجا آرتمیس او را با زوبین میکشد، و به روایتی اوریون عاشق آرتمیس یا یکی از نمفهای او میشود و بدین دلیل آرتمیس او را میکشد [در این روایت اوریون سودای آرتمیس را در جان میپرورد و عقربی که از جانب آرتمیس مامور است پاشنه پای اوریون را نیش میزند و به پاس این خدمت عقرب به صورت فلکی عقرب تبدیل میشود و اوریون نیز چنین پایانی مییابد و هم بدین دلیل است که صورت فلکی اوریون همیشه در حال فرار از صورت فلکی عقرب است.]
در این روایتها اجزاء آیینی بسیاری وجود دارد و بسیاری از این اجزاء با اسطورههای دیگر ترکیب میشوند. کور کردن فردی در این روایتها جانشین ادیبانهای برای اخته کردن است و این شاید از آن جاست که اوریون سیمای مردانه مراسم باروری و همسر او در این مراسم شاید آرتمیس است. از سوی دیگر غولی که از دریا میگذرد با طلوع خورشید و اسطورههای جانشینی پیوند دارد.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}